جیمین فیک زندگی پارت ۳۵#
جیمین فیک زندگی پارت ۳۵#
پایان فلش بک
فردا صبح ویو ات
بیدار شدم و اماده رفتن به شرکت . میدونستم که جیمین هم میاد و اماده شدم و ارایش ملایم کردم . از لباس باز خوشم نیومد اما اینبار یکم لباسم رو بازتر پوشیدم .
از وقتی فهمیدم رئیس های شرکت جیهوپ و شوگا با جیمین دوست هستن بیخیال شریک شدنشون شدم .
ماشیم اومد و رفتم شرکت.
رفتم رو میز نشستم و جیمین هم دقیقا روبروم بود. دلم میخواست لگد بزنم بهش . فقط من و جیمین و جین بودیم و منتظر بودیم بقیه هم بیان که گوشی جین زنگ خورد و رفت بیرون و من و جیمین تنها موندیم .
داشتم حالت نشستنم رو دریت میکردم که پام خورد بهش نگاهی بهش کردم . تو درد داشت میپیچید ولی سعی میکرد نشون نده.معلومه که جای حساسی زدم .
دلم خنک شد که جین و بقیهرهم اومدن و شروع کردن به حرف زدن .
جین: خب این بهترین شراکتی میشه که تاحالا داشتیم.به افتخار این شراکت فردا یه مهمونی میگیرم که همتون باید بیاید .
نمیخواستم به اون مهمونی برم مخصوصا وقتی جیمین اونجا بود اما چاره ی دیگه ای نداشتم که حواسم پرت شد سمت یه دختره.
دختر: عشقم کارت کی تموم میشه
موندم داره با کی حرف میزنه که با صدایی که شنیدم خشک شدم
جیمین: عزیزم کارم چند دقیقه دیگه تموم میشه تا اون موقع منتظر باش که بریم خرید
دختر: باشه عشقم به کارت برس
و از اونجا رفت . اون کی بود دوست دخترش بود . جیمین که دیگه برای من نیست . اصلا چرا من باید ناراحت بشم . اهههههههه...
.
.
.
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید .
پایان فلش بک
فردا صبح ویو ات
بیدار شدم و اماده رفتن به شرکت . میدونستم که جیمین هم میاد و اماده شدم و ارایش ملایم کردم . از لباس باز خوشم نیومد اما اینبار یکم لباسم رو بازتر پوشیدم .
از وقتی فهمیدم رئیس های شرکت جیهوپ و شوگا با جیمین دوست هستن بیخیال شریک شدنشون شدم .
ماشیم اومد و رفتم شرکت.
رفتم رو میز نشستم و جیمین هم دقیقا روبروم بود. دلم میخواست لگد بزنم بهش . فقط من و جیمین و جین بودیم و منتظر بودیم بقیه هم بیان که گوشی جین زنگ خورد و رفت بیرون و من و جیمین تنها موندیم .
داشتم حالت نشستنم رو دریت میکردم که پام خورد بهش نگاهی بهش کردم . تو درد داشت میپیچید ولی سعی میکرد نشون نده.معلومه که جای حساسی زدم .
دلم خنک شد که جین و بقیهرهم اومدن و شروع کردن به حرف زدن .
جین: خب این بهترین شراکتی میشه که تاحالا داشتیم.به افتخار این شراکت فردا یه مهمونی میگیرم که همتون باید بیاید .
نمیخواستم به اون مهمونی برم مخصوصا وقتی جیمین اونجا بود اما چاره ی دیگه ای نداشتم که حواسم پرت شد سمت یه دختره.
دختر: عشقم کارت کی تموم میشه
موندم داره با کی حرف میزنه که با صدایی که شنیدم خشک شدم
جیمین: عزیزم کارم چند دقیقه دیگه تموم میشه تا اون موقع منتظر باش که بریم خرید
دختر: باشه عشقم به کارت برس
و از اونجا رفت . اون کی بود دوست دخترش بود . جیمین که دیگه برای من نیست . اصلا چرا من باید ناراحت بشم . اهههههههه...
.
.
.
میدونم خوب نشد اما امید وارم خوشتون بیاد و حمایت کنید .
- ۶.۰k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط